خبر داری ای استخوانی قفس
که جانِ تو مرغی است نامش نفس؟
چو مرغ از قفس رفت وُ بگسست قید
دگر ره نگردد بِه سعیِ تو صید
نگه دار فرصت که عالم دَمی است
دمی پیشِ دانا بِه از عالمی است
سکندر که بر عالمی حکم داشت
در آن دَم که بگذشت وُ عالم گذاشت
میسّر نبودش کز او عالمی
ستانند وُ مهلت دَهندش دَمی
برفتند وُ هر کس درود آنچه کِشت
نماند بِه جُز نامِ نیکو وُ زشت
چرا دِل بر این کاروانگه نهیم؟
که یاران برفتند وُ ما بَر رهیم
پس از ما همین گُل دَمد بوستان
نشینند با یکدگر دوستان
دِل اندر دلارامِ دنیا مَبند
که ننشست با کَس که دِل بَر نکند
چو در خاکدانِ لَحَد خُفت مَرد
قیامت بیفشاند از موی گرد
سر از جیبِ غفلت برآور کنون
که فردا نماند بِه حسرت نگون
نه چون خواهی آمد بِه شیراز در
سر وُ تن بشویی زِ گردِ سفر
پس ای خاکسارِ گنه عن قریب
سفر کرد خواهی بِه شهری غریب
بران از دو سرچشمهٔ دیده جوی
ور آلایشی داری از خود بشوی 🌷
پ.ن:
از حاصلِ دنیا بِه جُز «نامِ نیکو» نمی ماند. آقا سید ابراهیم، یادت همیشه سبز و نامت جاودان. ❤️
پ.ن۲:
🔹 در بخشی از سرمقاله ویژه نامه تهران تایمز خاطره ای منتشر نشده از شهید امیرعبداللهیان و عملیات وعده صادق:
🔹 پس از عملیاتِ موشکی و پهپادی ایران علیه رژیم صهیونیستی با نام «وعده صادق»، یکی از وزرای خارجه مشهور اروپایی با شهید امیرعبداللهیان تماس می گیرد و وقتی وزیرخارجه ایران حالِ او را می پرسد، دیپلماتِ اروپایی می گوید حالش خیلی بد است و بخاطر حمله ایران نتوانسته بخوابد.
🔹 شهید امیرعبداللهیان از او می پرسد شش ماه است که مردم بی دفاع غزه زیر بمباران هستند و هزاران زن و کودک کُشته شده اند، این جنایتها باعث نشد خوابتان آشفته شود؟!
پ.ن۳:
🔹 ما بینِ راه هستیم. باز گردنه ها داریم که دزدها تویِ آن گردنه هستند. ما یک گردنه را از آن گذشتیم؛ یا دو گردنه را؛ باز دزدها تویِ آن گردنه هایِ دیگر هستند؛ در کمین نشسته اند با هر صورت. ما باید همه، همه، دست بِه هم بدهیم از این گردنه ها بگذریم. بعد که گذشتیم از گردنه ها و رسیدیم بِه منزل، بنشینیم بگوییم حالا اشکالاتمان چیست. الآن وقتِ اشکال تراشی نیست. الآن وقتِ جلو رفتن است. من از همه می خواهم، من التماس می کنم بِه ملّتِ ایران، من دستِ ملّتِ ایران را می بوسم، اسلام را می خواهند ببرند.
🔹 این قشرهایِ دانشگاهی و دانشجو و وکلا و روشنفکرها، حسابِ خودشان را از این چندین نفر، چند نفری که عُمالِ غربند، جُدا کنند. کانونِ وکلا که همه اش غربزده نیست؛ کانونِ وکلا تویشان پیدا می شود؛ این غربزده ها را کنار بگذارند. روشنفکرها هم، روشنفکرهایِ اسلامی، روشنفکرهایِ وارداتی را کنار بزنند. غربزده ها را کنار بگذارند؛ عده شان خیلی زیاد هم نیست، امّا فضولی شان زیاد است؛ عده زیاد نیست، ادعایشان زیاد است!
🔹 خودِ قشرِ روشنفکرِ متعهد اسلامی برایِ خاطرِ خدا، برایِ خاطرِ اسلام، برایِ خاطرِ استقلالِ کشور، برایِ خاطرِ حفظِ آزادی، این روشنفکرِ متعهدِ اسلامی، آنهایی را که در بینشان پیدا می شود که نق می زنند و می خواهند نگذارند کارها پیش برود، اینها را کنار بزنند. التماس دعا بکنند پیشِ گوششان، بروند بِه اروپا باز سر عیاشی ای که می کردند! حالا آمده اند. آن کانون وکلا، آنهایی که بر ضد اسلامند کنار بگذارند. همه که نیستند. بعضی از وکلا بسیار مردمِ صحیح و سالمی هستند، بسیارشان؛ ولی آنهایی که فضولی می کنند، آنها را کنار بگذارند؛ از کانون بیرون کنند.
🔹 دانشگاه ما، که مرکزِ آدمسازی باید باشد، قشرِ دانشجو که متعهد برایِ اسلام است و خونش را برایِ اسلام داد و فعالیت برایِ اسلام کرد، حالا بیدار باشد که یک عده معدودی تویِ این دانشگاهها دارند می روند و نمی خواهند اسلام پیدا بشود. نه اینکه می خواهند دانشگاه درست بشود؛ خیر؛ آنها از درست شدنِ دانشگاه می ترسند. - آقا روح الله (ره) -
پ.ن۴:
🟦 شاعر زنده یاد سید حسن حسینی چه قشنگ گفت از کسانی که در حرف از علی (ع) و قرآن و نهج البلاغه دَم می زنند، امّا در عمل علیه سیرۀ علی (ع) رفتار می کنند: تاجری مجلسِ تفسیر گذاشت، ابتدا فاتحه بر قرآن خواند!
❌ کاربرانِ مجازی، تحلیل گرانِ واقعی سیاست نیستند و هیجاناتِ سیاسی که در شبکه هایی چون ایکس - توییتر - اینستاگرام تلاش می شود بِه ذهنِ ما تزریق شَوَد، معمولاً با آنچه واقعاً در بَسترِ جامعه رَقم می خورد، متفاوت است. ✓ رسانه زَده نشیم. یعنی چی؟ یعنی نظرِ پروژه بگیرانِ رسانه ای (توییتری، اینستاگرامی) بِه اسمِ نظرِ «مردم» بِه ما القا نشه!!
➖ مخاطبین را تحریک می کنند!
➖ نظرسنجی ها را دستکاری می کنند!
➖ روحیۀ دلسوزان را ضعیف می کنند!
➖ می ترسانند!
➖ شکست را اِلقا می کنند!
➖ تَلقین را مُدام تکرار می کنند!
➖ تاریخ را وارونه نشان می دهند!
➖ بِه راحتی دروغ می گویند!
موضوعات مرتبط: سعدی همیشه خوب (شاعر روزگار ایلخانی) 🇮🇷 ، 📕 گزیده متن کتاب
برچسبها: مسئوليت , وعده الهی حق است
🟦 هیچ زمانی كيسه ای برایِ نمايندگی ندوخته بودم. اصلاً قرار هم نبود نماينده شوم. آخرین روز برایِ ثبت نام اقدام کردم. نماینده مجلس شدن، هيچ ارزش و بهره ای برایِ من ندارد. من بارها بِه خودِ مردمِ مشهد در صحنِ امام رضا (ع) گفته ام و ايشان را گواه گرفتم كه حضورم در مجلس برایِ من مهم نیست. این شما هستید که يک مسئوليتی را بر گردنِ من قرار دادید.
موضوعات مرتبط: زنده یاد دکتر عبدالحمید دیالمه(نویسندۀ معاصر) 🇮🇷 ، 📚 بازخوانی آثار اندیشمندان معاصر ایران
برچسبها: مسئوليت , نماینده مجلس
( محمد علی بهمنی ) 🖤•از رنج هایِ دنیا پناه بر علیّ مرتضی علیه السلام•🖤
( مسعود هوشمند ) 🖤•برای تو آپامه•🖤
( زکی همدانی ) 🖤•خداحافظی اش سرد بود، و گویی برای او چیزی نبودم•🖤
( اوحدی مراغه ای ) 🖤•با وجودِ فاصله هاى دور، تا مرگ دوستت خواهم داشت آپامه•🖤
( استاد شهریار ) 🖤•هر چیز زیبا می شود اگر تو به همراهِ من باشی حتی اندوهم•🖤
( ولی دشت بیاضی ) 🖤•خداحافظی اش سرد بود، و گویی برایِ او چیزی نبودم•🖤
( واله اصفهانی ) 🕯 ♡بعد از تو؛ ذوقی در زندگی ام نیست آپامه♡ 🕯
( ذوقی اصفهانی ) 🖤•تمامِ شَب که دور از آغوشِ توام چه خواهم کرد؟•🖤
( کلیم کاشانی ) 🖤•من تا وقتِ مرگ عاشقت خواهم ماند آپامه•🖤
( ناصح اصفهانی ) 🖤•هر چه در آغوشِ تو اتفاق بیفتد را دوست دارم آپامه، حتی مرگ•🖤
( شانی تکلو ) 🖤•بین من و تو وداعی نیست، تو همواره همراهِ من خواهی بود•🖤
( سعدی شیرازی ) 🖤•ستاره ای که هر شب تو را تماشا میکند کاش چشمِ من بود آپامه•🖤
( بیدل دهلوی ) 🖤•این صورتِ تو بود که خوابیده بود بر سینه ام یا ماه باغهای پُر از میوه؟•🖤
( طالب آملی ) 🖤•پیراهنی از تارِ وفا دوخته بودم؛ چون تابِ جفایِ تو نیاوردْ کفن شد•🖤
📚 از کتاب رام كردن زن سركش، علاءالدين پازارگادی، ص ۴٥٩ نوشته ی ويليام شكسپير
( عبدالرحمن جامی ) 🖤•در دوست داشتنِ تو، خودم را بسیار رنجاندم•🖤
( عبدالرحمن جامی ) 🖤•بگذار در آغوشِ تو آرام بگیرم آپامه•🖤
( طالب آملی ) 🖤•در آغاز همۀ قصّه ها، قصّۀ من با تو آغاز شد•🖤
( کلیم کاشانی ) 🖤•دوستت دارم؛ تو ندایِ عِشق در قلبِ غمینِ منی آپامه•🖤
( سعدی شیرازی ) 🖤•تو، در ژرف ترين نقطه از وجودم، هستی•🖤
📚 کابوس، از دفتر شعر تشنه طوفان نوشته ی فریدون مشیری
( بیدل دهلوی ) 🖤•دِل به یادِ پرتوِ حُسنت سراپا آتش است•🖤
( نسبتی مشهدی ) 🖤•با لطافت سخن و شدتِ احساس دوستت دارم آپامه•🖤
( عاشق اصفهانی ) 🖤•معشوقِ من، بیا در چشمانِ شب زندگی کنیم•🖤
( عاشق اصفهانی ) 🖤•این عشق قبل از مُردنِ من پایان نمی یابد•🖤
( وحشی بافقی ) 🖤•تو غمِ منی یا معشوقه ام؟•🖤
( صائب تبریزی ) 🖤•شبِ سردیست؟ یا دلتنگیِ تو دلم را لمس کرده که می لَزرد!•🖤
( رضا اشعاری ) 🖤•برای تو آپامه•🖤
( معینی کرمانشاهی ) 🖤•امّا دل به تقدیر بسپار که رسمِ جهان این است!•🖤
( حسین منزوی ) 🖤•دوست دارم در آغوشِ گرمت ذوب شوم، آپامه•🖤
صفحه اصلی 💯






































































































































































































































































































