تجلّی گَهِ خود کرد خدا دیدۀ ما را
در این دیده در آیید وُ ببینید خدا را
خدا در دلِ سودا زدگان است، بجویید
مجویید زمین را وُ مپویید سما را
گدایانِ دَرِ فقر وُ فنائیم وُ گرفتیم
بِه پاداش، سَر وُ افسرِ سلطانِ بقا را
خیالات وُ هواهایِ بدِ خود نپسندیم
بخندیم خیالات وُ ببندیم هوی را
جمِ عرشِ بساطیم وُ سلیمانِ اولوالامر
هوا گر نشود بنده نشانیم هوا را
بلا را بپرستیم وُ بِه رحمت بگزینیم
اگر دوست پسندید، پسندیم بلا را
طبیبانِ خدائیم وُ بِه هر درد دوائیم
بِه جائیکه بود درد، فرستیم دوا را
ببندید درِ مرگ وُ زِ مُردن مگریزید
که ما باز نمودیم درِ دارِ شفا را
گدایانِ سلوکیم و شهنشاهِ ملوکیم
شهنشاه کند سلطنتِ فقر، گدا را
گذشت از سرِ سلطانی وُ شد بندۀ درویش
شه ار دید فَرِ مملکتِ فقر وُ فنا را
بهل بارِ گُل از دوش، که بر دِل نبود بار
اسیرِ زن وُ فرزند وُ عبیدِ من وُ ما را
حجابِ رُخِ مقصود، من وُ ما وُ شمایید
شمایید، مبینید من وُ ما وُ شما را
صفا را نتوان یافت که در خانۀ فقرست
در این خانه درآیید وُ ببینید صفا را 🌷
| آهنگساز: حسام الدّین سراج؛ سه تار: جلال ذوالفنون |
| با صدای: حسام الدّین سراج؛ تاریخ انتشار: ۱۳۷۶ |
| 🎼 دانلود تصنیف زیبای تجلی با کیفیت عالی 🎼 |
موضوعات مرتبط: 🎼 دانلود آهنگ خاطره انگیز و ماندگار ، زنده یاد استاد جلال ذوالفنون (آهنگساز) 🇮🇷 ، دکتر سیّد حسام الدّین سراج (خواننده) 🇮🇷 ، محمّد حسین صفای فریدنی (شاعر روزگار قاجار) 🇮🇷
مرا کوهیست بارِ دِل، غمِ یارست پنداری*
دلِ من نیست این کوه گرانبارست پنداری
انالحق میزند منصور وار این دِل که من دارم
درونِ سینۀ تنگم سرِ دارست پنداری
شَبی دیدم گُلِ رویِ تو وُ عمریست بی خوابم*
صفِ مژگان بِه چَشمم، دستهٔ خارست پنداری
دِلی دارم چو کوه امّا تنی از موی لاغرتر
بِه اندامِ ضعیفم پیرهن بارست پنداری
زِ شش سو دِل شد از اشراقِ عشقِ دوست نورانی*
دلِ من بارگاه نور انوارست پنداری
دِماغم زِ آفتابِ معرفت روشن شد ای سالک
سرِ سودائیِ من، چرخِ دوّارست پنداری
سرِ این زاهدِ خودبین که عیبِ عاشقان گوید
بود از عِشق خالی، نقشِ دیوارست پنداری
تنِ من وادی وُ داودِ این وادی دلِ عاشِق
زند هی نغمهٔ توحید، مزمارست پنداری
شنید إِنِّي أَنَا اللَّه از درختِ خویش چون موسی
فضایِ سینه ام، سینایِ اسرارست پنداری
چنان سوزد زِ سودایِ غمِ عشقِ تو کز تابش*
دلِ من در میانِ شعلهٔ نارست پنداری
نه از شمشیر تابم روی، نه از آب وُ نه از آتش*
مرا با جانِ خود در عشقِ او کارست پنداری
زِ هر غافل مرا سنگِ ملامت می خورد بر سَر
سرایِ عزلتم دامانِ کهسارست پنداری
توئی یار وُ حبیبِ من، پرستار وُ طبیبِ من*
دِلم می نالد از دستِ تو بیمارست پنداری
صفا را غوصِ دِل از گنجِ دولت کرد مستغنی
مر این نظمِ دَری لؤلؤیِ شهوارست پنداری 🌷
موضوعات مرتبط: محمّد حسین صفای فریدنی (شاعر روزگار قاجار) 🇮🇷
گويند رویِ يار بِه كس آشكار نيست*
در چشمِ من كه هيچ بِه جُز رویِ يار نيست
گويند در بهار دمد گُل ولی مرا*
گُل هاست در نظر كه يكی در بهار نيست
خارست وُ گُل بِه هر چمن وُ سینۀ مراست
گلهایِ دسته دسته که در دستِ خار نیست
ويرانه پيكری كه نباشد خرابِ درد*
بيچاره سينه ای كه بِه عِشقش دچار نيست
حشمت نگر که خیمۀ زنگاری¹ فلک
جُز بر ستونِ فقر وُ فنا استوار نیست
گر دِل نبود، دایرۀ کُون فَکان نبود
بر غیرِ نقطه دایره ای را مدار نیست
صبح است وُ نوبهار وُ بِه جامِ نگارِ مِی
بیدار شو که نوبتِ خواب وُ خُمار² نیست
ابرست در ترشّح³ وُ بادست مشک بیز⁴
دیوانه است هر که زِ مِی هوشیار نیست
بی بوس وُ بی کنار بود یار، یارِ من*
در سینه است، حاجتِ بوس وُ کنار نیست
در سینه است وُ در سر وُ در دیده است وُ دِل
جایی که نیست نیست گه انتظار نیست
از شش جهت گرفته سرِ راهِ سيرِ ما*
ما را زِ دستِ عشقِ تو، پایِ فرار نيست
بر عرش وحدتست بِه تحقيقِ اهلِ سیر
سرّ صفا که بستۀ این هفت وُ چار⁵ نیست 🌷
پ.ن:
۱. زنگاری: بِه رنگِ زنگار (زنگ آهنگ یا مس)، سبز رنگ
۲. خمار: کسالت و دردسر بعد از مستی
۳. ترشّح: تراویدن، بارش کم
۴. مشک بیز: آغشته بِه مشک
۵. هفت وُ چار: شاید اشاره بِه هفت آسمان و چهار جهتِ جغرافیایی، یا چهار عنصر آب و خاک و آتش و باد باشد.
موضوعات مرتبط: محمّد حسین صفای فریدنی (شاعر روزگار قاجار) 🇮🇷
ای مرغِ حق بس کن از این لالایِ خواب آورِ من
سودا کن امشِب مبادا دانای جان پرورِ من
با خیلِ مرغان قافم، فانوسِ شمع عفافم
پروانه وش در طوافم، و آتش بِه بال وُ پرِ من
از طاوسانِ بهشتم، تاجی چو درّی درشتم
سرپوش این پایِ زشتم، کفش همایون فرِ من
با صوفیانم صفا بود، بیداریم از ریا بود
با ساحرانم عصا بود، آژیرِ من اژدرِ من
گفتم حکیم صفا را، رخصت که فرصت شما را
گفتا حلالِ تو یارا، گنجِ من وُ گوهرِ من
چون شیر شیرین شکارم، صیدافکن وُ شهسوارم
در ملکِ دِل شهریارم، صاحبدِلان لشکرِ من 🌷
موضوعات مرتبط: زنده یاد محمد حسین بهجت متخلص به استاد شهریار 🇮🇷 ، محمّد حسین صفای فریدنی (شاعر روزگار قاجار) 🇮🇷
دِل بردی از من بِه یغما، ای تُرکِ¹ غارتگرِ من*
دیدی، چِه آوردی ای دوست، از دستِ دِل بر سرِ من؟
عشقِ تو در دِل نهان شد، دِل زار وُ تن، ناتوان شد*
رفتی، چو تیر وُ کمان شد، از بارِ غَم پیکرِ من
می سوزم از اشتیاقت، در آتشم از فراقت*
کانونِ من، سینۀ من، سودایِ من، آذرِ من
من، مستِ صهبایِ باقی، زآن ساتگین رواقی
فکرِ تو در بزم، ساقی، ذکرِ تو، رامشگرِ من
چون مهره در ششدرِ عِشق، یِک چند بودم گرفتار*
عشقِ تو چون مهره چندیست، افتاده در ششدرِ من
دِل در تفِ عِشق افروخت، گردون لباسِ سیه دوخت*
از آتشِ آه من سوخت، در آسمان اخترِ من
گبر وُ مسلمان خجل شد، دِل فتنۀ آب وُ گِل شد
صد رخنه بر ملکِ دِل شد، زِ اندیشۀ کافرِ من
شکرانه، کز عِشق مستم، می خواره وُ می پرستم
آموخت، درسِ الستم، استادِ دانشورِ من
سلطانِ سیر وُ سلوکم، مالک رقابِ ملوکم
در سوزم وُ نیست سوگم، بین نغمهٔ مِزمَرِ من
در عِشق، سلطانِ بختم، در باغِ دولت، درختم
خاکسترِ فقر، تختم، خاکِ فنا، افسرِ² من
با خارِ آن یارِ تازی، چون گل کنم عِشق بازی
ریحانِ عشقِ مجازی، نیشِ من وُ نشترِ من
دِل را خریدارِ کیشم، سرگرمِ بازارِ خویشم
اشکِ سپید وُ رُخِ زرد، سیمِ من است وُ زرِ من
اوّل دِلم را صفا داد وُ آئینه ام را جلا داد*
آخر بِه بادِ فنا داد، عشقِ تو خاکسترِ من
تا چند در هایِ هوئی، ای کوسِ منصوری دِل
ترسم که ریزند، بر خاک، خونِ تو، در محضرِ من
بارِ غمِ عشقِ او را، گردون نیارد تحمّل*
چون می تواند کشیدن، این پیکرِ لاغرِ من
دِل، دم زِ سرّ صفا زد، کوسِ³ تو بر بامِ ما زد
سلطانِ دولت، لوا زد، از فقر، در کشورِ من 🌷
پ.ن:
۱. تُرک: خوب رو، زیبا رو
۲. افسر: تاج
۳. کوس: طبل
| آهنگساز: محمّد اصفهانی |
| با صدای: محمّد اصفهانی؛ تاریخ انتشار: ۱۳۷۷ |
| 🎼 دانلود آهنگ زیبای عشق نهان با کیفیت عالی 🎼 |
موضوعات مرتبط: 🎼 دانلود آهنگ خاطره انگیز و ماندگار ، دکتر محمّد اصفهانی (آهنگساز، خواننده) 🇮🇷 ، محمّد حسین صفای فریدنی (شاعر روزگار قاجار) 🇮🇷
( امیرخسرو دهلوی ) 🖤•چشمات می دونن من خیلی وقته منتظر تواَم آپامه؟!•🖤
📚 از کتاب سلوک عاشورایی، منزل ششم: حق و باطل، نوشته ی حاج آقا مجتبی تهرانی
( مولوی جان ) 💙•خدا را نباید فراموش کرد؛ در خواب، در بیداری، در هَر حال و موقعیتی•💙
( خاقانی شروانی ) 🖤•وسعتِ جهان را نمیخواهم؛ تنگنایِ آغوشِ تو را میخواهم آپامه•🖤
( بیدل دهلوی ) 🕯 ♡آه از فراقِ يار؛ مرگم از اين واقعه خوش تر هزار بار♡ 🕯
( غبار همدانی ) 🖤•من تمامیِ این شب را غریبم؛ مرا در آغوش گیر وُ بفشار•🖤
( مشتاق اصفهانی ) 🖤•محبوبم! در خیالِ من، به پای هم پیر می شویم•🖤
( حافظ شیرازی ) 🖤•دوستت دارم آپامه؛ عشقت همه چیز را در درونم زنده می کند•🖤
( سالک قزوینی ) 🖤•شکسته دِل نشوی چون شکست پیش آید•🖤
( بیدل دهلوی ) 💚•اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم•💚
📚 از كتاب بیگانه ای در کنار کوچک خان، خاطرات یان کولارژ، ص۱۵۱، ۱۵۲
📚 از كتاب بیگانه ای در کنار کوچک خان، خاطرات یان کولارژ، ص۱۳۳، ۱۳۴
( فروغی بسطامی ) ❤️•فدایِ عشقِ تو جان است، تا به تن چه رسد•❤️
( صائب جانمان ) 🖤•ای آرزویِ من! خدای آسان کند مرا به سویِ تو راهی•🖤
( فخرالدین عراقی ) 🕯 ♡آه چه قدر دوستت دارم آپامه♡ 🕯
( سعدی شیرازی ) 🖤•چشمهایم را تو با دستانِ نرمِ خود ببند و رویایم را شیرین کن•🖤
( هلالی جغتائی ) 🖤•با لطافتِ سخن و شدتِ احساس دوستت دارم آپامه•🖤
( سعدی شیرازی ) 🕌 🌹 فقط حیدر امیرالمومنین است 🌹 🕌
( سالک قزوینی ) 🖤•دو دلداده هستیم ما.. تا آنگاه که ماه 🌙 به خواب برود•🖤
( سعدی شیرازی ) 💙•صبح بخیر… تویی نخستین فکرِ هر صبحِ من، آپامه•💙
📚 از كتاب خاطرات اسدالله علم، جلد سوم، ص۳۵، یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۲
( پل الوار ) ❤️•در انتهایِ غم، همیشه دریچه ای باز است، دریچه ای روشن•❤️
( اوحدی مراغه ای ) 🖤•محبوبم! شما نباشید، شب هایم بی رحمانه صبح می شوند•🖤
( خاقانی شروانی ) 🖤•و صِدايت هم دليلِ ديگريست برای زندگی آپامه•🖤
( خواجوی کرمانی ) 🖤•این فکر که اکنون کنارم نخوابیده ای، مرا خُرد می کند•🖤
📚 شعر فریاد از دفتر زمستان نوشته ی مهدی اخوان ثالث
( بیدل دهلوی ) 🖤•تنم اینجاست، و روحم جاییست که او در آن نفس می کشد•🖤
( حافظ شیرازی ) 🖤•اگر آرامشْ لمس کردنی بود، بی گمان دستِ توست آپامه•🖤
( قیصر امین پور ) ❤️•محبوبم! قرارِ ما حوالی بویِ سیب...•❤️
( صائب جانمان ) 🪴 💙•الهی! خوشا آنان که فقط با تو دل خوش کرده اند•💙 🪴
صفحه اصلی 💯




































































































































































































































































































