خبر نداری از حالِ خستگانِ فراق
بیا وُ در رُخِ زردم ببین نشانِ فراق
خراب کرد فراقِ تو خانۀ صبرم
خراب باد بِه یکبار خان وُ مانِ فراق
وصالِ دوست مرا بود حاصل وُ هرگز
نبود در دلِ بی حاصلم گمانِ فراق
هزار نامه نبشتم بِه خونِ دیده وُ نیست*
هنوز این همه سطری زِ داستانِ فراق
همیشه ام بِه کبابِ دِل وُ شرابِ سرشک
منِ فقیرِ تهیدست میزبانِ فراق
خیالِ غمزه وُ ابرویِ تست هر نفسی
گُشاده بر دلِ من تیری از کمانِ فراق
کجج زِ هجرِ تو خواهد بُرون شدن زِ جهان*
بیا بُرون برش ای جان ازین جهانِ فراق 🕯
موضوعات مرتبط: غیاث الدین محمد کُجُجی (شاعر روزگار تیموری) 🇮🇷
از آن تو فارغی از حالِ خستگانِ فراق
که در دِلت اثری نیست از نشانِ فراق
زِ سوزِ شعله دلِ عالمی بسوزانم
در آن نفس که کنم شمّه ای بیانِ فراق
چِه پُرسی از من وُ حالِ درونم ممتحنم؟
مگر نکرده ای ای دوست امتحانِ فراق
زِ جامِ عِشق چنان مست شد که فرق نکرد
دِلم میانِ وصالِ تو وُ میانِ فراق
بیا و رویِ وصالم نما که چون مویت
دراز گشت بِه یکبارگی زبانِ فراق
چنانک مدّتِ عمرِ وصال رفت بر سَر
امّید هست که آخر شود اوانِ فراق
کجج چگونه دهد شرحِ این دلِ مجروح؟*
که گشت در غمِ عشقِ تو ناتوانِ فراق 🕯
موضوعات مرتبط: غیاث الدین محمد کُجُجی (شاعر روزگار تیموری) 🇮🇷
پُشتم دوتا شده ست زِ بارِ غمِ فراق*
یارب مباد هیچ کسی همدمِ فراق
دارم زِ دردِ عشقِ تو بر دِل هزار داغ*
با داغِ عِشق کی کِشم ای جان غمِ فراق؟
از حالِ این شکسته کجا باخبر بود*
آن کس که نیستش خبر از عالمِ فراق؟
رسمی ست بس قدیم که در خانۀ وجود*
با شادیِ وصال بود ماتمِ فراق
این خانۀ هوایِ تو، یعنی درونِ من*
یکبارگی خراب شد از مقدمِ فراق
زخمِ فراق خون زِ دو چَشمم روانه کرد*
بادا روان چو خون دو چَشمم دمِ فراق
بادا چو خانۀ دِل وُ جان کجج خراب*
ایوانِ هجر وُ طاقِ غَم وُ طارمِ فراق 🕯
موضوعات مرتبط: غیاث الدین محمد کُجُجی (شاعر روزگار تیموری) 🇮🇷
( امیرخسرو دهلوی ) 🖤•چشمات می دونن من خیلی وقته منتظر تواَم آپامه؟!•🖤
📚 از کتاب سلوک عاشورایی، منزل ششم: حق و باطل، نوشته ی حاج آقا مجتبی تهرانی
( مولوی جان ) 💙•خدا را نباید فراموش کرد؛ در خواب، در بیداری، در هَر حال و موقعیتی•💙
( خاقانی شروانی ) 🖤•وسعتِ جهان را نمیخواهم؛ تنگنایِ آغوشِ تو را میخواهم آپامه•🖤
( بیدل دهلوی ) 🕯 ♡آه از فراقِ يار؛ مرگم از اين واقعه خوش تر هزار بار♡ 🕯
( غبار همدانی ) 🖤•من تمامیِ این شب را غریبم؛ مرا در آغوش گیر وُ بفشار•🖤
( مشتاق اصفهانی ) 🖤•محبوبم! در خیالِ من، به پای هم پیر می شویم•🖤
( حافظ شیرازی ) 🖤•دوستت دارم آپامه؛ عشقت همه چیز را در درونم زنده می کند•🖤
( سالک قزوینی ) 🖤•شکسته دِل نشوی چون شکست پیش آید•🖤
( بیدل دهلوی ) 💚•اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم•💚
📚 از كتاب بیگانه ای در کنار کوچک خان، خاطرات یان کولارژ، ص۱۵۱، ۱۵۲
📚 از كتاب بیگانه ای در کنار کوچک خان، خاطرات یان کولارژ، ص۱۳۳، ۱۳۴
( فروغی بسطامی ) ❤️•فدایِ عشقِ تو جان است، تا به تن چه رسد•❤️
( صائب جانمان ) 🖤•ای آرزویِ من! خدای آسان کند مرا به سویِ تو راهی•🖤
( فخرالدین عراقی ) 🕯 ♡آه چه قدر دوستت دارم آپامه♡ 🕯
( سعدی شیرازی ) 🖤•چشمهایم را تو با دستانِ نرمِ خود ببند و رویایم را شیرین کن•🖤
( هلالی جغتائی ) 🖤•با لطافتِ سخن و شدتِ احساس دوستت دارم آپامه•🖤
( سعدی شیرازی ) 🕌 🌹 فقط حیدر امیرالمومنین است 🌹 🕌
( سالک قزوینی ) 🖤•دو دلداده هستیم ما.. تا آنگاه که ماه 🌙 به خواب برود•🖤
( سعدی شیرازی ) 💙•صبح بخیر… تویی نخستین فکرِ هر صبحِ من، آپامه•💙
📚 از كتاب خاطرات اسدالله علم، جلد سوم، ص۳۵، یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۲
( پل الوار ) ❤️•در انتهایِ غم، همیشه دریچه ای باز است، دریچه ای روشن•❤️
( اوحدی مراغه ای ) 🖤•محبوبم! شما نباشید، شب هایم بی رحمانه صبح می شوند•🖤
( خاقانی شروانی ) 🖤•و صِدايت هم دليلِ ديگريست برای زندگی آپامه•🖤
( خواجوی کرمانی ) 🖤•این فکر که اکنون کنارم نخوابیده ای، مرا خُرد می کند•🖤
📚 شعر فریاد از دفتر زمستان نوشته ی مهدی اخوان ثالث
( بیدل دهلوی ) 🖤•تنم اینجاست، و روحم جاییست که او در آن نفس می کشد•🖤
( حافظ شیرازی ) 🖤•اگر آرامشْ لمس کردنی بود، بی گمان دستِ توست آپامه•🖤
( قیصر امین پور ) ❤️•محبوبم! قرارِ ما حوالی بویِ سیب...•❤️
( صائب جانمان ) 🪴 💙•الهی! خوشا آنان که فقط با تو دل خوش کرده اند•💙 🪴
صفحه اصلی 💯




































































































































































































































































































