🟦 بدان که اوّل چیزی که حقّ سبحانه و تعالی بیافرید، گوهری بود تابناک، او را عقل نام کرد. و این گوهر را سه صفت بخشید: یکی شناختِ حقّ و یکی شناختِ خود و یکی شناختِ آنکه نبود، پس ببود.
🟥 از آن صفت که بِه شناختِ حقّ تعالی تعلّق داشت، حُسن پدید آمد که آن را نیکویی خوانند، و از آن صفت که بِه شناختِ خود تعلّق داشت عِشق پدید آمد که آن را مهر خوانند و از آن صفت که نبود، پس بِه بود تعلّق داشت، حُزن پدید آمد، که آن را اندوه خوانند. و این هر سه از یک چشمه سار پدید آمده اند و برادرانِ یکدیگرند. 🌷
موضوعات مرتبط: 📕 گزیده متن کتاب ، شهاب الدّین سهروردی (فیلسوف روزگار سلجوقی) 🇮🇷
🟦 کسانی را که هنوز خود را از قیودِ جسم فارغ و مهیایِ سیر معنوی نساخته اند، نمی توان حکیم دانست.. هیچ التفاتی بِه نظریاتِ این مادیونِ فیلسوف نما نداشته باش، چرا که امر عظیم تر از آن است که ایشان می پندارند.
موضوعات مرتبط: 📕 گزیده متن کتاب ، شهاب الدّین سهروردی (فیلسوف روزگار سلجوقی) 🇮🇷
🟦 شیخ را گفتم: کس باشد که از بندِ هر چِه دارد برخیزد؟ شیخ گفت: کس آن کس بود. گفتم: چون هیچ ندارد زندگانی بِه کدام اسباب کند؟ شیخ گفت: آن کس که این اندیشد هیچ ندهد، امّا آن کس که همه بدهد این نیندیشد. عالمِ توکل خوش عالمی است و ذوقِ آن بِه هر کس نرسد.
🟥 در حکایت است که وقتی منعمی بود، مالی وافر داشت. وی را آرزوی آن افتاد که سرایی سازد، هر چِه بِه تکلّف تر. از اطراف، صنعت کاران را بفرمود آوردن. و از جنسِ تعهّد با ایشان هیچ باقی نگذاشت. ایشان نیز لایقِ مزدِ خویش کار کردند. بنیادی بنهادند و اساسی پدید آوردند. چون عمارت نیم پرداخت گشت، چنان آمد که از شهرها بِه تماشایِ آن رفتندی. دیوارهای عالی برافراشتند و نقش هایِ زیبا در آن بنگاشتند، سقفش رشگ کارنامۀ مانی بود و رواقش بی جفت تر از طاقِ کسرا.
🟪 سرای هنوز ناپرداخته، صاحب سرا رنجور گشت و دردی که امکانِ درمان نداشت روی بِه او نمود. و کار بِه مقامی رسید که در نزع افتاد. مَلک الموت بِه بالینِ او آمد. خواجه کار دریافت. مَلک الموت را گفت: هیچ ممکن بود که مرا چندان امان دهی که این سرای را بِه اتمام برسانم. که مرا در همۀ عالم این آرزوست؟
🟩 مَلک الموت گفت: اذا جاء أجلهم لا يستأخرونَ ساعة و لا يستقدمون¹. این خود ممکن نبود. امّا تقدیر کن که چندان مهلت یافتی که سرا بِه اتمام رسانیدی و جان تسلیم کردی، ور نه تو را حسرتِ سرای آنگه بیشتر بود. زیرا که رنج در آن جا تو بُرده ای و دیگران را جای تعیّش بودی؟ امّا چون ناتمام است، پس تمام نتوان کردن. چون جایِ امان نبود، جان تسلیم کرد. اکنون بنایِ سرای تمام بود، امّا بنيتِ خواجه ناتمام بود و هرگز تمام نگشتی. زیرا که در چنین حالتی چنین صورتی پیش آورد و چنین حاجتی خواست.
پ.ن:
۱. قرآن مجید، یونس: ۴۹
موضوعات مرتبط: 📕 گزیده متن کتاب ، شهاب الدّین سهروردی (فیلسوف روزگار سلجوقی) 🇮🇷
🟦 هیچ کس هست از برادرانِ من، که چندانی سمع عاریت دهد، که طَرْفی از اندوه خویش با او بگویم؟ مگر بعضی ازین اندوهانِ من تحمّل کند. بِه شركتی و برادری؟ که دوستیِ هیچ کس صافی نگردد تا دوستی از مشوبِ کدورت نگاه ندارد، و این چنین دوستِ خالص کجا یابم، که دوستی هایِ این روزگار چون بازرگانی شده است.
🟥 آن وقت که حاجتی پدید آید مراعاتِ این دوست فرا گذارند، چون بی نیازی پدید آید، آنرا براندازند؛ مگر برادریِ دوستانی که پیوند از قرابتِ الهی بود، والف ایشان از مجاورتِ علوی، و دلهایِ یکدیگر را بِه چشمِ حقیقت نگرند و زنگارِ شك و پندار از سرِ خود بزدایند، و این جماعت را جُز منادیِ حقّ جمع نیارد، چون جمع شدند این وصیّت قبول کنند.
🟪 ای برادرانِ حقیقت، خویشتن هم چنان فرا گیرید که خارپشت، باطنهایِ خویش را بِه صحرا آورد و ظاهرهایِ خود را پنهان کند که بِه خدای که باطنِ شما آشکار است و ظاهرِ شما پوشیده، ای برادرانِ حقیقت، همچنان از پوستِ پوشیده بیرون آئید که مار بیرون آید؛ و همچنان روید مور رود، که آوازِ پایِ شما کس نشنود، و بر مثالِ کژدُم باشید که پیوسته سلاحِ شما پسِ پشتِ شما بود، که شیطان از پس برآید، و زهر خورید، تا خوش زییید.
🟩 مرگ را دوست دارید تا زنده مانید و پیوسته می پرید و هیچ آشیانۀ معین مگیرید، که همۀ مرغان را از آشیانها گیرند، و اگر بال ندارید که بپرید، بِه زمین فرو خزید، چندان که جای بدل کنید؛ و همچون شتر مرغ باشید، که سنگهایِ گرم فرو برند، و چون کرکس باشید که استخوانهایِ سخت فرو خورد، و هم چون سمندر باشید که پیوسته میانِ آتش باشد، تا فردا بِه شما گزندی نکند، و هم چون شَب پره باشید، که بِه روز بیرون نیاید تا از خصمان ایمن باشد.
🟧 ای برادرانِ حقیقت، هیچ شگفت نبود اگر فرشته فاحشه نکند و یا بهيمه دستوری کاری زشت کند، که فرشته آلتِ فساد ندارد و بهیمه آلتِ عقل ندارد، بلکه شگفت کارِ آدمیست که فرمانبرِ شهوت شود و خویش را سُخره شهوت کند با نورِ عقل، و بِه عزّت بار خدای، آن آدمی که وقتِ حملۀ شهوت قدم استوار دارد از فرشته افزون است، و باز کسی که منقادِ شهوت بود، از بهیمه باز بس بتر است.
پ.ن:
جناب سهروردی خود در بینِ برخی از مردمِ زمانه شاهد طعن و تمسخرها نسبت بِه خود بوده است؛ بسیاری او را دیوانه می پنداشتند و بِه خیال و وهم موصوفش می دانستند، و شنیدنِ این سخنان بِه طورِ قطع برایِ سهروردی بسیار درد آور بوده است.
موضوعات مرتبط: 📕 گزیده متن کتاب ، شهاب الدّین سهروردی (فیلسوف روزگار سلجوقی) 🇮🇷
🟦 آن کسان که در آسمان و ستارگان نگرند، سه گروهند: گروهی بِه چشمِ سَر نگرند و صفحه ای کبود بینند، نقطه ای چند سپید بر وی؛ این گروه عوامند. گروهی آسمان را هم بِه دیدۀ آسمان بینند و این گروه منجّمانند. امّا کسانی نیز هستند که سِرّ آسمان و ستاره بینند، نه بِه چشمِ سَر؛ این گروه عارفانند. 🌷
موضوعات مرتبط: 📕 گزیده متن کتاب ، شهاب الدّین سهروردی (فیلسوف روزگار سلجوقی) 🇮🇷
امروز منم در قفسِ تنگِ وجود
محتاج بِه بویِ عدم از ننگِ وجود
کو صیقلِ لطف تا دَمی بزداید
از آینۀ حقیقتم، زنگِ وجود 🌷
موضوعات مرتبط: شهاب الدّین سهروردی (فیلسوف روزگار سلجوقی) 🇮🇷
🟦 محبّت چون بِه غایت رسد، آن را عِشق خوانند؛ و عِشق خاص تر از محبّت است؛ زیرا که همه عِشقی محبّت باشد؛ امّا همه محبّتی عِشق نباشد؛ و محبّت خاص تر از معرفت است؛ زیرا که همه محبّتی معرفت باشد؛ امّا همه معرفتی محبّت نباشد؛ پس اوّل پایه، معرفت است و دوم پایه، محبّت و سیُم پایه، عِشق؛ و بِه عالمِ عِشق که بالایِ همه است نتوان رسیدن تا از معرفت و محبّت دو پایۀ نردبان نسازد. و معنی خُطوَتیْنِ وَ قَد وَصَلْت این است. 🌷
موضوعات مرتبط: 📕 گزیده متن کتاب ، شهاب الدّین سهروردی (فیلسوف روزگار سلجوقی) 🇮🇷
🟦 تقسیم بندی احوالاتِ نفوس بعد از موتِ بدن از دیدگاه شیخ شهاب الدین سهروردی:
🟥 الف- انوارِ مدبره که از نظرِ علم و عمل کامل و علاقه اش بِه عالم نور شدید گشته، جواهرِ غاسق را مغلوب و مقهورِ خود نموده اند، پس از رهایی از کالبدِ انسانی بِه عالم نورِ محض رفته، در زمرهٔ انوار قدسیه در می آیند.
🟩 ب- نیک بختانی که در علم و عمل میانه اند و زاهدانی که پاک و منزه اند، پس از مفارقت از کالبد هایِ جسمانی بِه عالمِ مثالِ معلقه می پیوندند؛ این نفوس قدرتِ آفرینش مُثل معلقه را دارند و می توانند آنچِه را که مایل اند، همانندِ خوراکی هایِ لذیذ، صورِ زیبا، سماع و سرودِ نیکو برایِ خود حاضر کنند.
⬛️ ج- اصحابِ شقاوت و بدبختان که هرگاه از کالبد هایِ [جسمانی] خود بیرون آیند، بِه صورِ معلقهٔ ضلال و سیاهی که مطابقِ خلق و خوهایِ آنان هستند، می پیوندند.
موضوعات مرتبط: 📕 گزیده متن کتاب ، شهاب الدّین سهروردی (فیلسوف روزگار سلجوقی) 🇮🇷
🟦 اخوان التجرید (اهل معرفت)، با مراقبت و ریاضت بِه مقامی نایل می گردند که در آن مقام قادر بِه ایجاد و ادراکِ مثلِ معلقه قایم بِه ذات اند؛ این مقام در کتابِ الهی (مقام کن) نامیده اند؛ کسی که بِه این مقام نایل شود، بِه وجودِ عالمِ نوری یقین حاصل می کند؛ اصوات و نغماتِ عجیب و زیبا می شوند و نقوشِ شگفت و دِل انگیز می بیند که قادر بِه محاکات آن ها در این عالم نباشد؛
🟥 چون نفس قوی شود، در حالتِ سستیِ قوا و تعطیلِ حواس در طبقات و مراتبِ عالمِ مثال سیر کند و طبقاتِ این عالم را بِه ترتیب در نوردد و پس از وصول بِه طبقۀ اعلایِ عالم مثال، بِه عالمِ نور صعود کند و در آن عالم نیز در مراتبِ طبقاتِ نورانیِ آن از پایین بِه اعلا صعود نماید و مشاهدۀ نورالأنوار نایل شود که این معراجِ سید کاینات (صلی الله علیه و آله) و مقامِ آن حضرت است. 🌷
موضوعات مرتبط: 📕 گزیده متن کتاب ، شهاب الدّین سهروردی (فیلسوف روزگار سلجوقی) 🇮🇷
🟦 اصواتِ بسیار بلندی که اهلِ مکاشفه می شنوند ناشی از تموجِ هوا نیست؛ بنابراین امکانِ آن هست که افلاک صداهایی داشته باشند که مشروط بِه تموجِ هوا و اصطحکاک نباشد؛ افلاک آوایی دارند که با معلوماتِ ما قابلِ تفسیر نیستند؛ هیچ آهنگی لذت بخش تر از آهنگِ آسمان ها نبوده، هیچ شوقی بِه درجۀ شوقِ [شنیدنِ آهنگ] آنها نبوده. 🌷
موضوعات مرتبط: 📕 گزیده متن کتاب ، شهاب الدّین سهروردی (فیلسوف روزگار سلجوقی) 🇮🇷
🟦 شیخ را گفتم که رقص کردن بر چِه می آید؟ شیخ گفت: جان قصدِ بالا کند، همچو مرغی که خواهد که خود را از قفس بِه در اندازد؛ قفسِ تن مانع آید؛ مرغِ جان قوّت کند و قفسِ تن را از جای برانگیزاند؛ اگر مرغ را قوّت عظیم بود، پس قفس بشکند و برود؛ و اگر آن قوّت ندارد، سرگردان شود و قفس را با خود می گرداند؛ باز، در آن میان، آن معنیِ غلبه پدید آید: مُرغِ جان قصدِ بالا کند و خواهد که چون از قفس نمی تواند جستن، قفس را نیز با خود ببَرَد؛ چندان که قصد کند، یک بَدَست بیش بالا نتواند بُردن؛ مُرغ قفس را بالا می بَرَد و قفس باز بر زمین می افتد. 🌷
موضوعات مرتبط: 📕 گزیده متن کتاب ، شهاب الدّین سهروردی (فیلسوف روزگار سلجوقی) 🇮🇷
گر عِشق نبودی وُ غمِ عِشق نبودی
چندین سخن نغز كه گُفتی؟ كه شنودی؟
ور باد نبودی كه سرِ زُلف ربودی
رُخسارۀ معشوق بِه عاشِق، كه نمودی؟ 🌷
موضوعات مرتبط: شهاب الدّین سهروردی (فیلسوف روزگار سلجوقی) 🇮🇷
🟦 بدان که از جمله نام هایِ حُسن یکی جمال است و یکی کمال. و در خبر آورده اند که انّ الله جَمیل و یُحبّ الجمال. و هر چِه موجودند از روحانی و جسمانی، طالبِ کمال اند، و هیچ کس نبینی که او را بِه جمال میلی نباشد، پس چون نیک اندیشه کنی، همه طالبِ حُسنَ اند و در این می کوشند که خود را بِه حُسن رسانند. و بِه حُسنِ منتها که طالبِ همه است، دشوار می توانند رسید، زیرا که وصول بِه حُسن ممکن نشود اِلّا بِه واسطۀ عِشق.
🟥 و عِشق، هر کسی را بِه خود راه ندهد، و بِه همه جایی مأوا نکند، و بِه هر دیده، روی نَنماید؛ و اگر وقتی، نشانِ کسی یابد که مُستحقِ آن سعادت بُوَد، حُزن را که وکیلِ دَر است بِفرستد تا خانه، پاک کُند و کسی را در خانه نگُذارد و از آمدنِ سلیمانِ عِشق، خبر کُند!
🟩 و این ندا در دهد که: "یا ایها النّمل اَدخلُوا مَساکِنَکُم لا یحط منَّکُم سلیمان و جنوده وَ هُم لا یَشعرون" تا مورچگانِ حواسِّ ظاهر و باطن، هر یکی بِه جایِ خود قرار گیرند و از صدماتِ لشگرِ عِشق بِه سلامت بمانند و اختلال بِه دِماغ راه نیابد، و آنگه عِشق بیاید و پیرامنِ خانه بگردد و تماشایِ همه بکند و در حجرۀ دِل فرود آید، بعضی را خراب کند و بعضی را عمارت کند و کار از آن شیوۀ اول بگرداند و روزی چند در این شغل بِه سَر برد،
🟪 پس قصدِ درگاه حُسن کند و چون معلوم شد که عِشق است که طالب را بِه مطلوب می رساند، جهد می باید کردن که خود را مستعدّ آن گرداند که عِشق را بداند و منازل و مراتبِ عاشقان را بشناسد و خود را بِه عِشق تسلیم کند و بعد از آن عجایب بیند. 🌷
سودایِ میان تهی زِ سر بیرون کن
از ناز بکاه وُ در نیاز افزون کن
استادِ تو عِشق است چو آنجا برسی
او خود بِه زبانِ حال گوید چون کن
موضوعات مرتبط: 📕 گزیده متن کتاب ، شهاب الدّین سهروردی (فیلسوف روزگار سلجوقی) 🇮🇷
بخشای بر آنکه بخت یارش نَبُوَد
جُز خوردنِ اندوه تو کارش نَبُوَد
در عِشق چِه حالتیش باشد که در آن
هم بی تو وُ هم با تو قرارش نَبُوَد 🌷
موضوعات مرتبط: شهاب الدّین سهروردی (فیلسوف روزگار سلجوقی) 🇮🇷
📚 زهر شیرین، از دفتر ابر و کوچه نوشته ی فریدون مشیری
( قیصر امین پور ) ❤️•فصلی با شهادت و شهیدانِ خدایی•❤️ 🔰 بخش سوم 🔰
( قیصر امین پور ) ❤️•فصلی با شهادت و شهیدانِ خدایی•❤️ 🔰 بخش دوم 🔰
( قیصر امین پور ) ❤️•فصلی با شهادت و شهیدانِ خدایی•❤️ 🔰 بخش اول 🔰
( رضا عبداللهی ) 🖤•برای تو آپامه•🖤
( هانا هنجنی ) 🖤•این همه دلتنگی در یک سینه و راهِ گریزی نیست•🖤
📚 از کتاب نقش آزادی در تربیت کودکان، صفحه ۱۶. نوشته ی دکتر سیّد محمّد بهشتی
( صائب جانمان ) ❤️•شهادت حسین فهمیده و روز نوجوان گرامی باد•❤️
( محمد علی بهمنی ) 🖤•از رنج هایِ دنیا پناه بر علیّ مرتضی علیه السلام•🖤
( مسعود هوشمند ) 🖤•برای تو آپامه•🖤
( زکی همدانی ) 🖤•خداحافظی اش سرد بود، و گویی برای او چیزی نبودم•🖤
( اوحدی مراغه ای ) 🖤•با وجودِ فاصله هاى دور، تا مرگ دوستت خواهم داشت آپامه•🖤
( استاد شهریار ) 🖤•هر چیز زیبا می شود اگر تو به همراهِ من باشی حتی اندوهم•🖤
( ولی دشت بیاضی ) 🖤•خداحافظی اش سرد بود، و گویی برایِ او چیزی نبودم•🖤
( واله اصفهانی ) 🕯 ♡بعد از تو؛ ذوقی در زندگی ام نیست آپامه♡ 🕯
( ذوقی اصفهانی ) 🖤•تمامِ شَب که دور از آغوشِ توام چه خواهم کرد؟•🖤
( کلیم کاشانی ) 🖤•من تا وقتِ مرگ عاشقت خواهم ماند آپامه•🖤
( ناصح اصفهانی ) 🖤•هر چه در آغوشِ تو اتفاق بیفتد را دوست دارم آپامه، حتی مرگ•🖤
( شانی تکلو ) 🖤•بین من و تو وداعی نیست، تو همواره همراهِ من خواهی بود•🖤
( سعدی شیرازی ) 🖤•ستاره ای که هر شب تو را تماشا میکند کاش چشمِ من بود آپامه•🖤
( بیدل دهلوی ) 🖤•این صورتِ تو بود که خوابیده بود بر سینه ام یا ماه باغهای پُر از میوه؟•🖤
( طالب آملی ) 🖤•پیراهنی از تارِ وفا دوخته بودم؛ چون تابِ جفایِ تو نیاوردْ کفن شد•🖤
📚 از کتاب رام كردن زن سركش، علاءالدين پازارگادی، ص ۴٥٩ نوشته ی ويليام شكسپير
( عبدالرحمن جامی ) 🖤•در دوست داشتنِ تو، خودم را بسیار رنجاندم•🖤
( عبدالرحمن جامی ) 🖤•بگذار در آغوشِ تو آرام بگیرم آپامه•🖤
( طالب آملی ) 🖤•در آغاز همۀ قصّه ها، قصّۀ من با تو آغاز شد•🖤
( کلیم کاشانی ) 🖤•دوستت دارم؛ تو ندایِ عِشق در قلبِ غمینِ منی آپامه•🖤
( سعدی شیرازی ) 🖤•تو، در ژرف ترين نقطه از وجودم، هستی•🖤
📚 کابوس، از دفتر شعر تشنه طوفان نوشته ی فریدون مشیری
( بیدل دهلوی ) 🖤•دِل به یادِ پرتوِ حُسنت سراپا آتش است•🖤
صفحه اصلی 💯




































































































































































































































































































