⬛️ دانش آموزانِ مازندرانی باید از این جنایات اطلاع داشته باشند: به باد رفت سرِ شمع و همچنان می گفت که فکرِ مردمِ هستی به باد داده کنید. دربارۀ فجایع و جنایاتی که در زمانِ رضاشاه صورت گرفته و تصرّفِ املاک و اموالِ مردم داستانهایِ زیاد شنیده ام، که همۀ مردمِ مازندران نمونه هائی از آن را به چشم دیده و یا به تواتر شنیده اند.
⬛️ نویسنده در سه دوره که نماینده مجلس بود همه ساله از ۲۹ اسفند تا ۱۳ فروردین را به مازندران مسافرت و در ۵ کیلومتری شاهی در قریه متونه کلا که خرده مالک و قسمتی از آن متعلق به ورثه علی آبادی بود می رفتم و مهمانِ پروفسور هادی علی آبادی وکیل پایه یکم دادگستری بودم و غالباً در اطراف دورۀ تصاحبِ املاک صحبت به میان می آمد.
⬛️ البته از وقایعی که شهرت داشت، اگر جمع آوری شود کتابها تدوین خواهد گردید. در یکی از زمستانها که رضاشاه به مازنداران مسافرت کرده بود، قرار بود که یک روز در بابل توقف نموده سپس به مسافرت ادامه دهد.
⬛️ بسیاری از مردم که املاکِ آنها به وسیلۀ ادارۀ املاک تصرّف شده بود، دیگر ممر معاشی نداشتند ناچار به تکدّی در شهر و یلان و سرگردان می گشتند، به طوری که در هر نقطه از شهر تعدادی زیاد گدا با لباسِ مندرس مشغولِ تکدّی بودند.
⬛️ شهردار و حاکمِ شهر از نظر اینکه هنگامِ ورودِ رضاشاه به شهر، مواجه با این همه سائل نشود، دستور دادند که تمامِ آنها را جمع آوری و در حمام هایِ عمومی نگاهداری نمایند، تا رضاشاه از شهر خارج شود. شهرداری به کمکِ شهربانی تمامِ متکدّیان را جمع آوری و در حمام هایِ عمومی محبوس نمودند و درِ حمام ها از بیرون قفل نمودند.
⬛️ قبلاً طبقِ برنامۀ تنظیمی قرار بود که رضاشاه بیش از یک روز و یک شب در شهر توقف نکند. اتفاقاً بارندگی شدید شد و شاه تصمیم گرفت تا بارندگی ادامه دارد، در آنجا بماند. شاه سه روز و سه شب در قصرِ سلطنتی توقف نمود. پس از رفتنِ شاه درِ هر حمامی را که باز کردند، تعدادی به واسطۀ نرسیدنِ غذا و نبودنِ هوا از گرسنگی مُرده یا خفه شده بودند، که مجموعاً تلفات به شصت هفتاد نفر رسیده بود.
⬛️ رضاخان از دورانِ کودکی و سربازی به قدری تهیدستی و رنج و سختی را کشیده بود، که عقدۀ روانی و بیماری پیدا کرده بود و همین که به مقاماتی رسید، شروع به جمع آوری ثروت کرد. به طوری مبتلا به این بیماری شده بود، که به حدّ جنون کشیده شده بود و هیچگونه علاجی نداشت و هر چه بر مکنتِ خود می افزود، حریص تر می گردید و اگر چند سال دیگر سلطنتش دوام پیدا می کرد، دیگر برای هیچکس ملکی و تموّلی باقی نمی گذاشت.
⬛️ بعضی از دوستانِ او که متوجّه این غریزۀ او شده بودند، از بابِ خیرخواهی به او تذکّر می دادند و ظاهراً برای خوش آیندِ آنها قبول می کرد ولی در باطن نه تنها کمترین اثری نداشت، بلکه او را حریص تر می کرد، که به جمع آوریِ ثروت تلاشِ بیشتر نماید.
موضوعات مرتبط: 📕 گزیده متن کتاب
برچسبها: تاریخ پهلوی
🟦 در مجموع باید گفت سطحِ زندگیِ دهقانانِ ایرانی رضایت بخش نبود. به اعتقادِ بسیاری از ناظران در اواخرِ سلطنتِ رضا شاه این وضع بدتر شد. البته در مواردی هم که سطحِ زندگی رضایت بخش می نمود این امر بر اثرِ کار دشوار و طاقت فرسا حاصل می شد.
🟥 رژیمِ غذایی در یک خانوادۀ معمولیِ دهقانی به شرحِ زیر بود: «صبحانه: نان و چای؛ ناهار: نان و ماست؛ شام: نان و ماست و چای. کدی نتیجه می گیرد «دهقان غالباً گرسنگی می کشید.» سازمان ملل متحد در دهۀ ۱۹۵۰ م ٫ ۱۳۳۰ ش برآوردی در این زمینه به عمل آورد و متوجه شد در ایران هر بزرگسال روزانه کمتر از ۱۸۰۰ کالری دریافت می کند که از تمامیِ مناطقِ فقیر نشینِ خاورمیانه کمتر و پایین تر بود.»
🟦 شرایطِ بهداشتی نیز بسیار نامطلوب بود. در اواخر دهه ۱۹۴۰ م ٫ ۱۳۲۰ ش به موجبِ یک بررسی معلوم شد «نرخِ مرگ و میر کودکان ۵۰ درصد و امّیدِ زندگی در روستا ۲۷ درصد است؛ اغلبِ مردم با بیماری دست به گریبانند؛ و اغلبِ روستاها فاقدِ امکاناتِ بهداشتی اند.
🟥 با این وضع مریض شدن یک مشکلِ عمده و جدّی بود. در این دوره کمتر روستایی از نعمتِ مدرسه برخوردار بود و نمی شد بچه ها را به راحتی از فعالیت هایِ کشاورزی و کارهایِ خانه جُدا کرد «و به مدرسه فرستاد». در مجموع، مالکان نیز در روندِ بهبود بخشیدن به وضعیتِ تحصیلی، مسکن، یا وضعیتِ بهداشتیِ دهقانان کاری انجام ندادند یا اگر دادند بسیار ناچیز بود.
موضوعات مرتبط: 📕 گزیده متن کتاب
برچسبها: تاریخ پهلوی
🟦 ارتشِ ۲ دقیقه ای رضا خان!!! آخرین روزِ مرداد، در مانورِ ارتش در همدان، رضاشاه در حضورِ ولیعهد و دولتمردان دست به سینۀ خود از «ژنرال ژندار» مستشارِ فرانسوی دانشکده افسری پرسید: «این ارتش در برابرِ هجومِ قوایِ بیگانه چقدر مقاومت می کند؟» ژنرالِ فرانسوی فوراً جواب داد «دو ساعت. قربان!». شاه اخمهایش را در هم کشید، متملقان دور و برِ ژنرال ریختند که چرا به اعلیحضرت چنین جوابی داده است. او در پاسخ گفت «این را گفتم، اعلیحضرت خوشحال شوند، وگرنه دو دقیقه هم نمی تواند».
🟥 سرانجام روزِ آزمایش فرا رسید. سوم شهریور ۱۳۲۰ درست سه سال از افتتاحِ راه آهنِ سراسری می گذشت، و دقیقاً یک سال از دومین باری که انگلستان در برابر فشارِ رضاشاه به شرکتِ نفتِ خود، تسلیم شد. چهار ماه از حمله نیروهایِ انگلیسی به عراق و فرار رشید عالی گیلانی گذشته بود و سه ماه از حمله آلمان به شوروی.
🟦 یورشِ برنامه ریزی شده از شمال و شرق و جنوب از ساعتهایِ نخستِ بامداد آغاز شد. روزِ پیش از آن ژاندارمری و وزارت راه گزارش داده بودند که دو هواپیمایِ روسی از مرزِ هواییِ ایران گذشته و سه بار داخلِ خاکِ ایران شده بودند. چون از تهران پرسیدند «از کدام سو آمدند و به کدام سمت رفتند؟» رئیس پاسگاه آستارا پاسخ داده بود: «از پشتِ عکسِ اعلیحضرت آمدند و به طرفِ پنجره رفتند!»
🟥 ارتشی چنین، آن چند دقیقه هم که ژنرال ژاندار گفته بود، مقاومت نتوانست، با فرود آمدنِ نخستین بمب ها در مشهد و رشت و شمالِ آذربایجان، ارتشِ شاهنشاهی از هم پاشید. در جنوب نیز پس از غرق شدن تنها دو کشتیِ جنگیِ رژیم، تیمسار دریادار بایندر فرمانده ناسیونالیست نیروی دریائی جوانِ ایران و افسرانش که خانه به خانه مقاومت می کردند، شهید شدند. مقاومت ها پایان یافت.
🟦 لحظاتی بعد بولارد و اسمیرنف در برابر خانه منصور الملک از اتومبیل پیاده شدند و از پاسبانِ خواب آلوده گذشتند و درِ خانه را به صدا در آوردند. منصور با لباسِ خواب آمد، یادداشتها را گرفت و خواند و لبِ پله ها به زمین نشست. در آن زمان چه بسیار از فرماندهانِ پر صلابت ارتش در جستجویِ چادر نمازی بودند که بر سر کشیده، از محلِ اقتدارِ خود بگریزند. صبح نشده، اکثر آنها سبیل هایِ مردانه را به تیغ سپرده بودند تا پنهان شدن در زیرِ چادر ممکن شود.
🟥 تنها شجاعانِ آن شَب، منصورالملک نخست وزیر و عیسی خان تلفنچی کاخ سعد آباد بودند. منصور به تلفنچی گفت: «به مسئولیت من اعلیحضرت را از خواب بیدار کنید». او با ترس و لرز چنین کرد. ضربه فرود آمده بود. رضاشاه هیبتِ خود را گم کرد. گوشی را گذاشت، عبایِ نائینی را به دورِ خود پیچید. دقایقی بعد ضربه هولناکی هم بر علی خان پیشخدمتِ مخصوصِ شاه وارد آمد. وقتی گروهبانِ کشیکِ کاخ بر درِ اتاقش کوفت علی خان، اوّل تصور کرد که خوابش در ربوده، و منقلی را که سالها بود ساعتِ چهار و نیم صبح آماده می کرد تا «اعلیحضرت» چند بست تریاک بکشند، روشن نکرده است.
🟦 آن شَب، محمّد سجادی وقتی آن صدای خسته و شکسته را در تلفن شنید که از او می خواست تا فوراً بررسی کند که هجوم چگونه رُخ داده است، ابتدا ندانست که صاحبِ این صدا، همان شاهِ پُر صلابتی است که به شنیدنِ صدایش لرزه بر تنها می افتاد. رضاشاه در چند دقیقه چنان ضعیف و شکسته شده بود که باور کردنی نبود.
موضوعات مرتبط: 📕 گزیده متن کتاب
برچسبها: تاریخ پهلوی
شَب چو در بستم وُ مست از مِیِ نابش کردم
ماه اگر حلقه بِه در کوفت جوابش کردم
دیدی آن تُرکِ خَتا دشمنِ جان بود مرا
گرچِه عمری بِه خطا دوست خطابش کردم
منزلِ مردمِ بیگانه چو شد خانهٔ چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرحِ داغِ دلِ پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دِلش افکندم وُ آبش کردم
غرقِ خون بود وُ نمی مُرد زِ حسرت فرهاد
خواندم افسانهٔ شیرین وُ بِه خوابش کردم
دِل که خونابهٔ غَم بود وُ جگرگوشهٔ درد
بر سرِ آتشِ جورِ تو کبابش کردم
زندگی کردنِ من مُردنِ تدریجی بود*
آنچه جان کَنْد تنم، عمر حسابش کردم 🕯
پ.ن:
🔹 فرّخی یزدی فرزند ابراهیم متخلّص به فرّخی (١٣٠۶ه.ق)
🟦 شاعر، روزنامه نویس و سیاستمدار ایرانی، از میانِ طبقاتِ محروم برخاست و بِه علّت تنگدستی نتوانست، تحصیلاتِ خود را ادامه دهد. نزدیکِ پایانِ تحصیلات مقدماتی در مدرسه مُرسلین انگلیسهای یزد، به علّت روحِ آزادی خواهی و اشعاری که علیه اولیایِ مدرسه سرود، از آنجا اخراج، و از ١۶ سالگی مجبور بِه کار کردن شد.
🟥 فرّخی یزدی برخلافِ فرّخی سیستانی شاعرِ درباری قرنِ چهارم، تنها در فکر سعادتِ خود نبود، بلکه در راه بهروزی کشاورزان و دیگر طبقاتِ محروم سعی و تلاش می کرد و نسبت به مسانلِ اجتماعی و سیاسی عصرِ خود عنایت و توجّه فراوان داشت. در آغازِ جوانی به دموکراتها پیوست و به مناسبتِ شعری که در نوروز (۱۳۲۷ه.ق) در مدحِ آزادی، خطاب به فرماندار مرتجع یزد سرود، ضیغم الدولۀ شیرازی حاکمِ یزد، دهانش را با نخ و سوزن دوخت و به زندانش افکند!، در نتیجۀ تحصّن و اعتراضِ مردمِ یزد، وزیر کشور از طرفِ مجلس استیضاح شد و وی این موضوع را با کمالِ وقاحت شایعه خواند و در مقامِ پاسخگویی برنیامد.
🟦 پس از چندی به تهران آمد (۱۳۲۸ه.ق) و روزنامۀ طوفان را انتشار داد و از دموکراسی و حکومتِ ملّی با شور و شوقِ فراوان حمایت و جانبداری نمود. در کودتایِ رضاخان (۱۲۹۹ه.ش) بر علیه احمد شاه قاجار، او یکی از کسانی بود که به زندان رفت و مدتی در باغِ سردار اعتماد زندانی بود. روزنامۀ او طوفان بارها توقیف و تعطیل شد. فرّخی هنگامِ توقیفِ طوفان، مقالاتِ خود را با امتیازِ روزنامه های دیگری به نامِ ستارۀ شرق، قیام و پیکار، انتشار می داد. طوفان در سالِ هشتمِ خود به مجله ای تبدیل شد، امّا اینبار هم یکسال بیشتر دوام نکرد.
🟥 در دورۀ هفتمِ قانونگذاری از یزد به نمایندگیِ مجلسِ شورا انتخاب شد و یکی از دو نمایندۀ طرفدارِ اقلیّت بود؛ او و محمود رضای طلوع نمایندۀ رشت اقلیّتِ مجلس را تشکیل می داد. در اواخرِ این دوره، از بیمِ تعقیبِ شهربانی از ایران گریخت، و از طریقِ مسکو به برلین رفت و در آنجا بار دیگر به انتشار روزنامۀ طوفان همّت می گماشت. در (۱۳۱۲ه.ش) به ترغیبِ تیمور تاش، که در برلین او را ملاقات کرد به ایران آمد و چندی بعد دستگیر و زندانی شد. و به گناه افکارِ مترقی و آزادی خواهانه موردِ تعقیبِ رضاخان قرار گرفت و بنا به مشهور (۱۳۱۷ه.ش) در زندان به قتل رسید.
دو سال با فرّخی یزدی در زندان قصر؛ نوشته: دکتر انور خامه ای؛ مجله گزارش، اردیبهشت ۷۹
موضوعات مرتبط: 📕 گزیده متن کتاب ، محمّد فرخی یزدی (شاعر روزگار قاجار) 🇮🇷
برچسبها: تاریخ پهلوی
⤵️ عین السلطنه به کنایه می نویسد: و انگلیسی های خیرخواه!! اجناس را از بازارِ ایران می خریدند و احتکار می کردند. نسل کشیِ بزرگِ ایرانیان به سال ۱۲۹۶ تا ۱۲۹۸ که سفارت و دولتِ انگلستان در آن نقش داشت.
🟦 روزنامه ها را خواندم. رعد، ایران، قحط و غلا در تمامِ مملکت حکم فرماست. مسلمانان و ودایع الهی از گرسنگی تلف می شوند. در شهر قم روزی پنجاه نفر عجالتاً تلف می شود. در همدان سی هزار نفر فقیر اسم نویسی شده است. در طهران خبرنگار رعد، به چشم دیده که جمعی زن و پیرمرد از سلاخ خانه، خونِ گوسفند برایِ تغذیۀ خود و اطفالشان می بردند. شتر مُرده ای در خندقِ شهر افتاده بوده، گوشت و پوست حتی استخوانهای آن را مردم شبانه برایِ خود برده اند.
روزنامه خاطرات عین السلطنه ج ۷ ص ۵۱۱۱
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
🟥 آقای امیراسعد روز بعد از ورودِ حضرات مالی برایشان کرایه کرده آنها را به شهر فرستاد. دیگر از جزئیاتِ ملاقاتشان خبری ندارم. مهدی و آن دو نفر هم آنان رفته اند و مخفی شده اند بیشتر از ترسِ امیر اسعد. چیزی هم ندارند بخورند، فقط یک بزغالۀ مردم را آن وقت که مخفی نشده بودند، کشته و خالی خالی خورده بودند. در آنان اگر از ده نفر یک نفر شامِ شَب داشته باشد، نُه نفر دیگر سرِ بی شام زمین می گذارند. از وقتی که گدوک بسته شده، کار سخت شده است. مردم رشِ¹ برنج و پوستِ ارزن می خورند از بدبختی. همه ساله این موسم سبزیهایِ صحرائی بیرون آمده بود و کمکِ بزرگی بِه غذا بود. امسال سرما تمام نمی شود و سبزی هم هنوز روئیده نشده است.
۱- رش: خاکۀ برنج یعنی گردی که پس از کوبیدن شلتوک، باقی می ماند.
روزنامه خاطرات عین السلطنه ج ۷ ص ۵۱۶۳
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
🟦 روزنامه های رعد، در ایران خبر عمده قحطی و عدمِ امنیت و سرقت های کلی، فوقِ همه چیز است و طوری قحط و غلا و کلاً دزدان و راهزنان مملکت را احاطه کرده که قلم از تحریرِ آن شرم و ننگ دارد و سایرِ مطالب نزد آن وقعی ندارد، مگر بروز وبا در شهر شیراز و انزلی و بعضی محال آذربایجان و مازندران که خدا عاقبت آن را بِه خیر بگذراند.
روزنامه خاطرات عین السلطنه ج ۷ ص ۵۱۷۱
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
🟥 در قزوین مردم از گرسنگی خیلی تلف می شوند. توی کوچه و خیابان نفوسِ زکیه از گرسنگی نیمه جان و جان داده افتاده است. مرضِ وبا بروز کرده، حصبه هم هست. این مردمی که امسال پیشِ من می آیند جز معدودی، مابقی همه رنگها پریده، چهره ها زرد و لاغر شده، گردنها باریک طوری که رمق ندارند. در حالی که الموت نسبتاً خوب بود. جز قربان دیگری از گرسنگی نمرد.
🟦 امّا از عراقات آنچه می آیند، حالشان بِه مراتب بدتر از الموتى است. طوری که نگاه بِه صورتِ آنها رقت آور است. اغلب از گرسنگی می آیند و غش می کنند. نان می دهیم یا می آیند التماس می کنند نان بدهید تا از گدوک بتوانیم رد شویم. بدتر از همه درویشعلی همدانی با برادرش، پسرش، زن و بچه اینجا آمده اند لوت، عریان. مخارجِ اینها گردنِ من و زوارکی است. این آدم کاسب بود همه ساله متاع می آورد، بعد پوست خریداری می کرد. حالیه این قسم شده.
روزنامه خاطرات عین السلطنه ج ۷ ص ۵۲۲۷
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
پ.ن:
این سندی زنده از هولوکاست واقعی و نسل کشی ۹ میلیون ایرانی به دستور انگلیس است
آقای سایمون، سفیر انگلیس، وارثِ قتل عامِ ۹ میلیون ایرانی در اثر قحطی و گرسنگی در جنگ جهانی دوم برای ایرانِ بی طرف! و دخالت در امورِ ایران بِه مانند تغییرِ پادشاهان و تاراجِ نفت و سرمایۀ مردم، جُدایی مناطق مهمی از ایران به مانند جزیره بحرین مروارید خلیج فارس، سرچشمه هیرمند، اروند رود و رشته کوه های آرارات و ...،
یک زمانی می گفتند خورشید در انگلیس غروب نداره، امروز کار به جایی کشیده که سفارتخونه تون رو تبدیل به کاباره کردید. با این جلف بازی ها، با این سَبُک سری ها، مردمِ ایران فریبِ شما را نخواهند خورد!، شما به جایِ اینکه تبریک و پیامِ یلدایی به مردمِ ایران بدید!، تحریمِ دارویی بیماران و کودکان پروانه ای ایران را بردارید! تحریمِ دارویی بیمارانِ سرطانی و... را بردارید!
موضوعات مرتبط: 📕 گزیده متن کتاب
برچسبها: انگلیس در تاریخ ایران , تاریخ پهلوی
🟦 ارتشِ مدرنِ رضاخان و فرار با لباسِ زنانه: بعد از حملۀ متفقین بِه ایران در شهریور ۱۳۲۰، فریدون جم از نزدیکانِ رضاخان وضعیتِ سربازان و افسرانِ رضاخان را چنین گزارش می دهد: سربازانی که بخشی از لباسشان را از تن بِه در کرده بودند، مبادا که شناسایی شوند، یا افسرانی که با دلهره و ترس در خیابان ها انگار پرسه می زنند، شهروندانِ مرد و زنی که با عجله این سو و آن سو می رفتند. بسیاری از سربازان با پای برهنه راه می رفتند و دیری نپائید که در فضایِ مردسالارِ آن روزگار، شایع شد که برخی از امرا و افسرانِ ارتش با لباسِ زنانه فرار را بر قرار ترجیح دادند.
🟥 در خیابان ها مردمِ خوف زده ای را دیده بود که در پیِ یافتنِ نان و مواد غذاییِ دیگر و آب با چهره هایی پُر اضطراب اینسو و آنسو می دوند. آن روزها تهران آبِ لوله کشی نداشت و تامینِ آب برایِ نوشیدن و آبیاریِ حیاطها و پُر کردنِ حوض ها کارِ آسانی نبود و چِه بسا بِه اختلافاتِ محله ای می انجامید. در روزِ تسلیمِ ارتش تامینِ آب بِه اندازۀ یافتنِ نان مهّم بود. همه می خواستند قبل از رسیدنِ خطر گوشه ای امن سراغ کنند. بسیاری از افسران و سربازان در حیاطِ منزلِ خود آتشی بِه پا می کردند و همۀ لباس هایِ نظامی و نشانه هایِ خدمت را می سوزاندند.
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
🟦 تنها ۲۴ افسر و درجه دار ارتش که در شهریور ۱۳۲۰ با وجود فرمان خائنانه ترکِ مقاومت و حتمی بودنِ شکست، تا پایِ جان در مقابلِ قوایِ روس و انگلیس ایستادگی کردند.
🌸 روحشان شاد، یادشان گرامی 🌸
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
🟦 رضاخان و اوجِ تحقیرِ ملّتِ ایران: بعد از واقعه شهریور ۱۳۲۰ و تسخیر چند روزه ایرانِ رضاخان توسطِ متفقین، سالِ ۱۳۲۲ رزولت (رئیس جمهور امریکا) و چرچیل (نخست وزیر بریتانیا) بِه ایران آمدند و دربارۀ رضاخان چنین گفتند: We brought him, We took him؛ خودمان او را آوردیم و خودمان او را برداشتیم؛ این یعنی اوجِ حقارتِ یک ملّت که نفرِ نخستِ آن کشور توسطِ سایرِ کشورها نصب و عزل شود!
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
🟦 ریچارد فولتز ایران شناس کانادایی: رضا خان دیکتاتوری نظامی بود و روشِ وی در اداره کشور چندان شباهتی بِه روش هایِ آتاتورک نداشت و بیشتر بِه آدولف هیتلر که با او هم عصر و بسیار موردِ تحسینش بود، شباهت داشت.
📚 منبع: فرهنگ ایران و تمدن جهان، ریچارد فولتز
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
🟦 پاسخ احمد شاه قاجار به انگلیسی ها در مورد راه آهن جنوب شمال: راه آهنی که بِه صلاح و صرفۀ ایران است، راه آهنی است که از دزداب (زاهدان فعلی) شروع بشود و مسیر آن بِه اصفهان و تهران باشد و از آنجا بِه اراک و کرمانشاهان متصل بشود، یعنی از شرق بِه غربِ ایران، چنان که از زمان داریوش هم راه تجارتِ هندوستان به آسیا و سواحلِ مدیترانه همین راه بوده است و این راه برایِ ملّتِ ایران نهایتِ صرفه را از لحاظِ تجارت خواهد داشت.
🟥 بِه عقیدۀ من اگر دولتِ ایران بخواهد روزی برایِ ایجاد راه آهنِ اصلی قدم بردارد همین خط است و من با کمالِ میل حاضرم با کشیدن این راه آهن موافقت نمایم، زیرا از لحاظِ ترانزیت بِه ایران کمک می کند؛ ولی راه آهنِ عراق بِه سمتِ بحرِ خزر فقط جنبۀ نظامی و سوق الجیشی دارد و من نمی توانم پولِ ملّت را گرفته یا از کشورهایِ خارج وام گرفته صرفِ راه آهنی که فقط جنبۀ نظامی دارد بنمایم.
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
🟦 عقب ماندگی علمی زمان محمّد رضا پهلوی: در سال ۱۳۵۱ شمسی در دروسِ دانشگاهیِ بعضی دانشگاه ها از کتاب هایِ ۵۰ سال پیش، یعنی چاپ سال ۱۲۹۹ شمسی (۱۹۲۰ میلادی)، اروپایی ها تدریس می شود، که خودِ اروپایی، دیگر آن کتب را تدریس نمی کنند.
📚 روزنامه اطلاعات، ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۱
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
🟦 زمان محمّد رضا پهلوی و چاپِ کتاب هایِ درسی ایران توسط اتریش!
📚 روزنامه اطلاعات، اول اردیبهشت ۱۳۵۶
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
🟦 خدمات پهلوی، شهر ۷۰ هزار نفری اردکان حتی یک داروخانه هم ندارد: اردکانی ها برایِ تهیّه دارو باید ۱۲۰ کیلومتر راه بروند! دقت کنید سال ۵۶ است! ۵۰ سال از حکومتِ پهلوی گذشته و بعضی شهرهایِ ایران حتی داروخانه هم ندارند!
📚 روزنامه اطلاعات، ۲ تیر ۱۳۵۶
❌ جالبه حدود یک ماه قبل از روزنامه اطلاعات تیر ۵۶، در آخر اردیبهشت ۵۶ همین خبر در روزنامه اطلاعات کار شده بود، امّا در یک ماهی که گذشته هیچ اتفاق و حتی قولی از طرفِ مسئولینِ پهلوی داده نشده! 👇
🟦 هفتاد هزار اردکانی داروخانه ندارند، نه تنها داروخانه مجاز که حتی داروخانه غیرمجاز و عطّاری، هم وجود ندارد، اهالی به هر طرف که زدند کاری از دستشان ساخته نشد، اردکان با ۷۰ هزار نفر جمعیت، نه داروخانه دارد و نه آتش نشانی..
📚 روزنامه اطلاعات، ۲۹ اردیبهشت ۵۶
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
🟦 فهرستی ۴۷ نفره از اساتید به نام دانشگاه تهران (از جمله سیمین دانشور، محمد علی اسلامی ندوشن و...) که در نامه ای بِه تاریخ ۲۷ مهر ماه ۱۳۵۰، جهت تصفیه بِه ریاستِ ساواک تهران ارسال شده است!
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
🟦 تولید برق در زمان پهلوی: ایران مقام سی و سوم بین کشورهای تولید کننده برق در جهان!
📚 منبع: روزنامه اطلاعات، ۴ تیر ۱۳۵۶
🟥 تولید برق در زمان جمهوری اسلامی: مقام دوازدهم جهان؛ منبع : کلیک کنید
پ.ن:
تولیدِ برق یکی از زیر ساخت هایِ اساسی هر کشوری است که زمانِ پهلوی که ادعا می شد دلار ۷ تومن بود و فروشِ نفتِ کشور عالی هست و روابط سیاسیِ فوق العاده ایی داریم امّا در تولیدِ برق بِه عنوانِ یکی از زیر ساخت هایِ اساسیِ اقتصاد رتبه ۳۳ رو داشتیم؛ البته برقی هم که داشتیم بِه شدت قطعی داشت و وارد کننده برق نیز بودیم.
موضوعات مرتبط: 📕 گزیده متن کتاب
برچسبها: تاریخ پهلوی
🟦 ببینید با چِه دلایلِ واهی و دروغینی استان چهاردهم ایران رو دادن رفت: استدلال هایِ محمّد رضا پهلوی برایِ موافقت با استقلال بحرین چنین بود: اکثریتِ ساکنانِ آن جزیره عرب هستند و بِه زبانِ عربی سخن می گویند. بِه لحاظِ اقتصادی مجمع الجزایر بحرین دیگر اهمیّتی ندارد؛ زیرا نفتِ آنجا تمام شده و صیدِ مروارید نیز صرفۀ اقتصادی ندارد! از نظر اهمیتِ استراتژیکی و سوق الجیشی با وجودِ تسلطِ ایران بر تنگه هرمز، آن جزایر ارزشی ندارد! از جهت امنیتی هم حفظِ آن سرزمین پرهزینه و مستلزمِ استقرارِ یکی دو لشکر در آنجاست و صراحتا می گوید: من اهلِ این نیستم که بِه زورِ حضورِ لشکرم یِک جایی را ضمیمه خاکِ خودم بکنم.
🟥 از خاطراتِ امیر اسدالله علم چنین بر می آید: بِه شاه عرض کردم اینکه بگوییم بحرین بنابر حقوقِ قانونی از آنِ ماست، ما را بِه جایی نمی رساند. اگر آن را با زور بگیریم همیشه باری بر دوشمان خواهد بود و موردی برایِ اختلافِ دائمی با عربها می شود. از آن گذشته بسیارهم گران خواهد بود. زیرا منابع نفتی بحرین در حال خشک شدن است!! بحرین در سال ۱۳۵۰ از ایران بِه شکل رسمی جدا شد.
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
🟦 محمّد رضا پهلوی در سال ۵۵: نفت ۱۰ سال دیگر تمام می شود!! بخاطر همین پیش بینی ها و البته ضعفِ شخصیتش بود که بحرین رو دادن رفت و قصد داشت مابقی جزایر رو هم بده. اساسا حفظِ ایران از دیدِ ایشان منفعت طلبانه بود. کلا بِه شعارهایِ ملی گرایان و سلطنت طلبان در موردِ ایران توجه نکنید، که مرتب میگن چو ایران نباشد، تنِ من مباد، که پاش بیافته برایِ اهدافشون با تجزیه طلبان هم همکاری می کنند. ملی گراتر از بچه های مذهبی و انقلابی نخواهید دید که بیش از ۴۰ ساله اجازه ندادند یک سانتی متر از کشور جدا شود. و حتی کشورهایِ دوستِ منطقه را هم از دستِ اشغالگران نجات دادند.
📚 روزنامه کیهان، ۲۵ آذر ۵۵
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
🟦 می دانید قضیه جزایرِ سه گانه چیست که هر سال امارات و کشورهایِ عربی، ایران را محکوم می کنند: محمّد رضا پهلوی آنها رو هم داده بود بِه امارات!! امّا انقلاب می شود و امام بِه زور آنها را پس می گیرد؛ بیش از ۴۰ ساله امارات طبقِ قرارداد محمّد رضا پهلوی که مشاهده می کنید از ایران در مجامع بین المللی شکایت می کند که جزایر را پس بدهید.
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
🟦 دیدگاه پهلوی نسبت بِه سیستان: دولت هویدا: سیستان ارزشِ اقتصادی ندارد، حداکثر ۴۰ میلیون تومان عایدی می دهد؛ اسدالله علم: مقداری در این فکر بودم که این دولتِ هویدا به شاهنشاه خدمت می کند یا خیانت!
🟥 پاسخ طرفداران پالانی: دشت ناامید چون خشک و بی آب و علفه مشکلی نداره دادیمش رفت! بعد همین جماعت میگن چون ایران نباشد تنِ من مباد، دقیقا تفکرِ خیانت گونه پهلوی در طرفدارانِ آنها جریان دارد؛ مناطقی که فکر می کنیم بدرد نمی خوره بدیم بره؛ بعد میگن باشه پهلوی خیانت کرد که کرد، حالا این وظیفۀ جمهوری اسلامی بوده که بیاد از این قرارداد دفاع کنه و گند کاری هایِ پهلوی رو درست کنه!!
🟪 جدایی دشت ناامید در سیستان بِه مساحت ۳۰۰۰ کیلومتر مربع در سال ۱۳۱۷! و عملا سرچشمه هیرمند رو از دسترسِ ایران خارج کرد و بعد از این قرارداد ننگین آبی وارد ایران نشد و اصطلاحا آب رو از سرچشمه دادیم رفت و سیستان را بِه نابودی کشاند و باعث شد امروز برایِ حقابه خودمون التماس کنیم و مردمِ سیستان بِه چِه وضعیتی افتادند!
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
🟦 اهدای رود هیرمند بِه افغانها: افغانستان در ۱۲۸۹ قمری از ایران مستقل می شود. مساله هیرمند و بهره برداری از آبِ آن، اتفاقی بود که تا همین امروز روابط دو کشور را تحت الشعاع قرار داده است. بخشی از مذاکرات دو دولت، در دوره رضاخان صورت پذیرفت. مذاکرات بر سرِ هیرمند و آبِ آن از ۱۳۱۰ شمسی بِه مدت ۷ سال ادامه یافت. قرارداد ۱۳۱۷ ماحصل تلاش هایِ دو طرف بود. با این همه، روندِ حوادث بِه گونه ای پیش رفت که در عمل، نتیجه بِه سودِ افغان ها خورد.
🟥 برایِ پیوستنِ افغانستان بِه پیمانِ سعدآباد، فیصله دادن بِه مساله آبِ هیرمند لازم بود. مذاکراتی که دربارهٔ روابط ایران و افغانستان صورت گرفت مقدمه ورود در پیمانی بود که بِه پیمانِ سعدآباد معروف گشت ولی در آن موقع مطلقا دربارۀ پیمانِ مزبور در خارج صحبتی بِه جراید داده نمی شد و این مذاکرات محرمانه بود، فقط بینِ رضاخان و صدراعظم افغانستان جریان داشت.
🟪 در ۱۳۱۵ قرارداد موقتی میانِ ایران و افغانستان امضا شد و در ششم بهمن ۱۳۱۷، قرارداد آب بِه همراه اعلامیه منضم بِه آن در کابل بِه امضا رسید؛ آری خیانتی دیگر از این خاندانِ پهلوی در تاریخ ثبت شد و آن جداییِ سرزمین و از دست رفتنِ منابعِ آبِ این کشور بود؛ چِرا این وقایع برایِ مردم بازگو نمی شود؟
📚 منبع: حسین مکی، کتاب تاریخ بیست ساله ایران
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
🟦 یکی از خیانت های مهمی که در زمان رضا خان اتفاق افتاد واگذاری رشته کوههای مهم و استراتژی آرارات بِه کشور ترکیه است! رضاخان در توجیه این خیانت می گفت: مهم نیست که سر این تپه از آنِ که باشد، آنچه مهم است این است که ما (رضاخان و آتاتورک) با هم دوست باشیم!!
📚 منبع: مهدی فرجی، گنجینه استاد بهار ۱۳۹۱ شماره 85 / کتاب تاریخ بیست ساله نوشته حسین مکی، امیرکبیر
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
🟦 واگذاری حق آب و حق کشتیرانی در اروند رود (شط العرب) بِه عراق توسط رضاخان با فشارِ استعمارِ انگلیس! جریانِ شط العرب و اروندرود این بود که تمامِ دنیا و جوامع جهانی رای دادند که این رودخانه دو قسمت است: یک قسمت برایِ عراق است و یک قسمت برایِ ایران؛ یعنی براساس خط تالوگ یعنی میان القعر؛ ولی انگلیسی ها بِه رضاخان فشار آوردند برایِ اینکه عراق عضوِ پیمانِ سعدآباد بشود شما باید در موردِ اروند کوتاه بیایید؛ باقر کاظمی وزیر وقت امورخارجه ایران در خاطراتش می گویند: «ما نزد رضاشاه رفتیم، نوری سعید وزیر عراق آمد و گریه و زاری کرد که بگذارید این رودخانه مالِ ما بشود؛ شما دریایِ فارس و دریایِ مکران (عمان) را دارید، امّا ما هیچ چیز نداریم.» رضاخان گفت: خُب اروند را بِه اینها بدهیم. بِه اینها داد چون انگلیسی ها بِه رضاخان فشار آورده بودند.
📚 منبع: تاریخ بیست ساله ایران نوشته حسین مکی
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
🚨 گوشه ای از خیانت های رضا خان در حق ملت و کشور ایران:
۱- جداییِ رشته کوه هایِ آرارات و بخشیدن آن بِه ترکیه.
۲- جداییِ دهکده توریستی فیروزه در خراسان شمالی به روسیه (امروز قلمرو ترکمنستان)
۳- توهین بِه ناموسِ ایرانی و دستورِ کشفِ حجاب.
۴- امضایِ قرارداد سعدآباد با عراق، ترکیه و افغانستان و جدایی بخش هایِ زیادی از ایران.
۵- بخشیدنِ اروند رود بِه عراق که در جریانِ جنگِ تحمیلی مردم تاوانِ آن را پس دادند.
۶- جداییِ مناطق بولاغ باشی، جوزر، قوری گلِ ایران توسط ترکیه.
۷- جداییِ روستاهایِ سیرو و سرتیک و برخی مراتع متعلق بِه کردهای جیکانلو توسط ترکیه.
۸- واگذاری سرشاخه رود هیرمند بِه افغانستان که سببِ خشکیِ سیستان و بلوچستان گردید.
۹- اعطایِ امکانات بِه باستان شناسانِ آمریکایی برایِ کاوش در تختِ جمشید و تاراجِ آثارِ آن.
۱۰- غصبِ ۲۱۶۷ فقره از روستاهایِ کشور و صدورِ سندِ این روستاها بِه نامِ خود.
۱۱- نابودیِ دامداری با قلع و قمع کردن عشایرِ ایران، کوچِ اجباری و یکجانشین کردنِ آنان.
۱۲- قتل ۲۵ تن از دلیران سران بختیاری و قشقایی و ممسنی و بویر احمدی.
۱۳- تاراج سر ستونی هایِ تختِ جمشید توسط امریکایی ها (موزه شیکاگو)
۱۴- تاراج سر سنگیِ گاو نر از کاخ صد ستون تختِ جمشید (موزه شیکاگو)
۱۵- غارت آثار باستانی دوره ساسانی و اسلامی از جمله محراب ۱۴۰۰ ساله اصفهان (موزه متروپولیتن)
۱۶- غارت سی هزار از الواح گلی توسط باستان شناسانِ امریکایی از تختِ جمشید.
۱۷- قتل عام کسانی که از دادنِ زمین هایشان سَر باز زدند و کُشتنِ مخالفانِ خود با آمپولِ هوا (توسط پزشک احمدی)
۱۸- کشیدنِ راه آهن و صرفِ هزینه هنگفت برایِ کمک بِه اربابش انگلیس در جنگِ جهانی.
۱۹- کُشتن انقلابیونی که علیه استعمار مبارزه می کردند: میرزا کوچک خان، محمّد خیابانی، رئیس علی دلواری، سیّد حسن مدرس و..
۲۰- کُشتن شاعرانی همچون فرخی یزدی، میرزاده عشقی، واعظ قزوینی و بسیاری از نویسندگان و تبعید هنرمندانی مثلِ کمال الملک بِه بیابان هایِ نیشابور.
۲۱- بِه شهادت و مجروح رساندنِ بیش از ۱۵۰۰ تن در مسجد گوهرشاد در جریانِ کشفِ حجاب.
۲۲- ناتوانی در جلوگیری از مرگ حدود ۱۰ میلیون ایرانی بر اثر گرسنگی و جنایتهای انگلیس.
۲۳- ممنوعیتِ عزاداریِ امام حسین (ع) در محرم و صفر و جلوگیری از برگزاری جلساتِ قرآن.
۲۴- شکستنِ حرمتِ حرم حضرت معصومه (س) و حمله بِه حرم توسطِ شخصِ رضاخان.
۲۵- نسل کشی در تبریز و ویران کردنِ آثارِ باستانی و کتاب هایِ مردمِ تبریز.
۲۶- سر بِه نیست کردنِ یارانِ خود: سردار اسعد بختیاری، کسی که نقش اصلی را در بِه قدرت رسیدن او ایفا کرد؛ فروغی، از طراحانِ پهلوی؛ عبدالحسین تیمورتاش وزیر دربار، نصرت الدوله فیروز وزیر مالیه، علی اکبر داور وزیر عدلیه و معمار دادگستری نوین ایران بود و چند پروژۀ مهم مانند تأسیس ادارۀ ثبت احوال، تدوین قانون ثبت اسناد، قانون ثبت املاک، قانون ازدواج و طلاق و تأسیس بیمۀ ایران را در کارنامه داشت، قتل ناجوانمردانۀ دکتر اسدی، داماد فروغی، تنها دختر وی را به کام مرگ کشاند و مخوف ترین و جنایتکارانه ترین حکومت های دوران معاصر را رقم زد، و..
۲۷- شکست ارتش رضاخانی (در عرض ۸۰ ساعت) در برابر انگلیس و روس و خلع از قدرت و تبعید خفت بار به جزیره موریس.
📚 منبع: تاریخ سیاسی معاصر ایران نوشته جلال الدین مدنی ۱۳۶۱؛ تضاد دولت و ملت نوشته همایون کاتوزیان، ترجمه علیرضا طیب
پ.ن:
بازگشت ۲۰ هزار لوح هخامنشی از آمریکا
🔴 این الواح در دورانِ پهلوی و بِه علتِ بی عرضگی پهلوی بِه آمریکا داده شد؛ بعد از انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی ۴۰ سال در مجامعِ بین المللی در پیِ بازگشت این آثارِ ایرانی شد که بالاخره موفق و قرار شده تا پایانِ سال بِه کشور بازگردانده شود؛ برخلاف تبلیغاتِ باستان گرایان، مطلبِ فوق نشان می دهد جمهوری اسلامی برایِ آثارِ هنرِ ایرانی چِه ارزشی قائل هست.
موضوعات مرتبط: 📕 گزیده متن کتاب
برچسبها: تاریخ پهلوی
( محمد علی بهمنی ) 🖤•از رنج هایِ دنیا پناه بر علیّ مرتضی علیه السلام•🖤
( مسعود هوشمند ) 🖤•برای تو آپامه•🖤
( زکی همدانی ) 🖤•خداحافظی اش سرد بود، و گویی برای او چیزی نبودم•🖤
( اوحدی مراغه ای ) 🖤•با وجودِ فاصله هاى دور، تا مرگ دوستت خواهم داشت آپامه•🖤
( استاد شهریار ) 🖤•هر چیز زیبا می شود اگر تو به همراهِ من باشی حتی اندوهم•🖤
( ولی دشت بیاضی ) 🖤•خداحافظی اش سرد بود، و گویی برایِ او چیزی نبودم•🖤
( واله اصفهانی ) 🕯 ♡بعد از تو؛ ذوقی در زندگی ام نیست آپامه♡ 🕯
( ذوقی اصفهانی ) 🖤•تمامِ شَب که دور از آغوشِ توام چه خواهم کرد؟•🖤
( کلیم کاشانی ) 🖤•من تا وقتِ مرگ عاشقت خواهم ماند آپامه•🖤
( ناصح اصفهانی ) 🖤•هر چه در آغوشِ تو اتفاق بیفتد را دوست دارم آپامه، حتی مرگ•🖤
( شانی تکلو ) 🖤•بین من و تو وداعی نیست، تو همواره همراهِ من خواهی بود•🖤
( سعدی شیرازی ) 🖤•ستاره ای که هر شب تو را تماشا میکند کاش چشمِ من بود آپامه•🖤
( بیدل دهلوی ) 🖤•این صورتِ تو بود که خوابیده بود بر سینه ام یا ماه باغهای پُر از میوه؟•🖤
( طالب آملی ) 🖤•پیراهنی از تارِ وفا دوخته بودم؛ چون تابِ جفایِ تو نیاوردْ کفن شد•🖤
📚 از کتاب رام كردن زن سركش، علاءالدين پازارگادی، ص ۴٥٩ نوشته ی ويليام شكسپير
( عبدالرحمن جامی ) 🖤•در دوست داشتنِ تو، خودم را بسیار رنجاندم•🖤
( عبدالرحمن جامی ) 🖤•بگذار در آغوشِ تو آرام بگیرم آپامه•🖤
( طالب آملی ) 🖤•در آغاز همۀ قصّه ها، قصّۀ من با تو آغاز شد•🖤
( کلیم کاشانی ) 🖤•دوستت دارم؛ تو ندایِ عِشق در قلبِ غمینِ منی آپامه•🖤
( سعدی شیرازی ) 🖤•تو، در ژرف ترين نقطه از وجودم، هستی•🖤
📚 کابوس، از دفتر شعر تشنه طوفان نوشته ی فریدون مشیری
( بیدل دهلوی ) 🖤•دِل به یادِ پرتوِ حُسنت سراپا آتش است•🖤
( نسبتی مشهدی ) 🖤•با لطافت سخن و شدتِ احساس دوستت دارم آپامه•🖤
( عاشق اصفهانی ) 🖤•معشوقِ من، بیا در چشمانِ شب زندگی کنیم•🖤
( عاشق اصفهانی ) 🖤•این عشق قبل از مُردنِ من پایان نمی یابد•🖤
( وحشی بافقی ) 🖤•تو غمِ منی یا معشوقه ام؟•🖤
( صائب تبریزی ) 🖤•شبِ سردیست؟ یا دلتنگیِ تو دلم را لمس کرده که می لَزرد!•🖤
( رضا اشعاری ) 🖤•برای تو آپامه•🖤
( معینی کرمانشاهی ) 🖤•امّا دل به تقدیر بسپار که رسمِ جهان این است!•🖤
( حسین منزوی ) 🖤•دوست دارم در آغوشِ گرمت ذوب شوم، آپامه•🖤
صفحه اصلی 💯






























































































































































































































































































































